آبــی عشــق

ادبی -هنری -شعر...

آبــی عشــق

ادبی -هنری -شعر...

اشعار ی از فرزانه شیدا

 

دلی برای گذشتن  

 

واسه هر گذشتنى، یه دل میخواد
 

که واسه گذشتنا ، یارى بده
 

پاى شادى ومحبت بشینه
 

به دلاى خسته دلدارى بده

 

امیدم ، اینه که ، امیداى تو
 

برسه به انتهای خوبیاش
 

باز بیاد دوباره( راهای امید)
 

شادیم راهی بشه بیاد باهاش

 

ف.شیدا

 

 

  ترانه (نقاشی امید)

وقتی که تصویر عمری در گذر
 

توی چشم زندگیم تازه میشه
 

وقتی که امید ِ باز ، دیدن تو
 

توِدلم رنجی بی اندازه میشه

 

باخودم میگم که دنیا مال ماست!
 

یه روزی واسه دل دیونه مون
 

واسه شیدائی ِعاشقانه ها
 

شادیم  میاد یه سر ،به خونه مون 

 

توی تصویر امید زندگی
 

قلم شادیارو برمیدارم
 

رنگ سرخ وزرد وآبی رو با سبز
 

روی تابلوی محبت میزارم

 

میکشم یه باغ زیبای بهار
 

که همش پراز گل وکبوتره
 

میکشم قاصدکی توی هواش
 

باپرنده ای که اروم میپره

 

میکشم تونقش تابلوی امید
 

عاشقی رو توی برگ گل سرخ
 

روی گلبرگای اون دل میکشم
 

که به این عاشقیا هم ، بده ( رخ*)  ...چهره

 

نه دیگه حتی یه تیکه ابر غم
 

توی آسمون این نقاشی نیست
 

همه چی حرف وصال عاشقه
 

حرفی هم ازاینکه تو نباشی نیست!!

 

سروده ی : فرزانه شیدا  

   

یکشنبه 10 آبان  1388 - اسلو / نروژ  

 

فاصله

 

فاصله

بگیر دستای تنهامو که بی دست تو غمگینم

به تلخی های دلتنگی ، کنار غصه  میشینم

من از این بیقراری ها ، سراغ عشقو میگیرم

به چشمات خیره میمونم ، بپای عشق می میرم

همه ساعات بودن  رو، شمارش میکنم با غم

"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم

اگرچه این دل تنها ، فقط از عشق  میخونه

ولی درکُنج تنهائی ، دلم، از" فاصله"  خُونه

برای بی پناهی هاش، همش آغوش غم  بازه

تـُو رویاش، با خیال تو، امیدِ تازه  می سازه

...

تو باورکن که  قلب من، توی غربت پریشونه

میخواد دوری کنه  ازغم ، ولی بی تو  نمیتونه

 بگیر دستای تنهامو، که قلبم بی تو بی تابه

همیشه چشم بیدارم ، میون گریه میخوابه

همه ساعات بودن  رو شمارش میکنم با غم

"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم

...

دلی که توی جام تو، شرابِ صبر میریزه

خودش صبروقرارش نیست،  خودش از غصه لبریزه

من از رنجِ جدائی ها ، نگاهو برتو میدوزهم

پیش چشم تو میخندم ، ولی در سینه میسوزم

همه ساعات بودن  رو شمارش میکنم با غم

"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم

فرزانه شیدا

 

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹

 

۱۶  مای ۲۰۱۰ 

 

کبوتر جَلد

 

 

 

در غروبین شبی تماشائی

آن غروب همیشه رویائی

همچو خورشید میشوم خاموش

در شب بیقرار تنهائی

میسرایم بنام آبی عشق

بادلی غرق شور شیدائی

ای تو بر دل  "ترانه ی بودن"

گو به قلبم همیشه  با مائی

بی تو اما مرا قراری نیست

 نه امیدی ، نه شورِفردائی

با تو من چون  کبوترِ جلدم

که مرا نیست  ، بی تو ماوائی

  بگشا  آشیانه ی دل  را

تا بگیرم به سینه ات جائی

برتوهم ، سینه،  آشیانه ی توست

تا  تو هم ، کُنج  دل  بیآسائی

___  فرزانه شیدا____

شنبه ۲۵ اردیبهشت 1389  

۱۵ مای 2010 

 

آبی عشق

 

آبی عشق 

 

واسه آبیِ  دلِ تو 

یه لبِ ترانه خونم 

کهکشانی از محبت 

توی قلب ِآسمونم 

 

هردرخششِ  نگاهت  

یه ستاره ی جدیده

اون ستاره های عشقو

دله عاشقه که دیده 

 

 

 دلِ آسمون اگرچه

پُره  پروازِ پرنده س

ازمن آسمونی ترنیست 

اون دلی که باتو زنده س

 

دل, توُ آسمونِ عشقت 

هم پرنده هم ستاره س

گاهی خورشید گاهی ماهه 

گاهی ابر پاره پاره س  

 

آسمون خیلی کوچیکه

وقتی عشقی رو ندیده 

وقتی طعمِ عاشقی رو

توی دنیاش نچشیده 

 

آسمون رنگی نداره 

وقتی" آبیش" بیقراره 

اما آبی دل من 

تا همیشه ترو داره 

فرزانه شیدا /Farzaneh Sheida 

جمعه 24 اردیبهشت 1389

 

۱۴ مای۲۰۱۰ 2010